اینو من یجا ندیده بودم؟
.
گرفتید جریانو ؟
خخخخخخخ
خنده نداره ها . . . بچه هاش نابود شدن !
اینو میبینم یه حسی بهم دست میده . . .
هـــــی یادش بخیـــر
برچسب : نویسنده : علی رضا صادقی ali5072 بازدید : 71
برچسب : نویسنده : علی رضا صادقی ali5072 بازدید : 95
آخه بیچاره
لحظه وقوع سکته ناقص
آخییییییششش ! بالاخره تونستم ببینم کله اینا چه جوریه ! )
ترافیک دیواری
چرا ؟ و چطوری؟
عطسه
عطسه گرامی، یا بیا یا برو!
هیچ خبرداری که وقتی اون وسط گیر میکنی، قیافه آدم عین منگول ها میشه…؟؟
برچسب : نویسنده : علی رضا صادقی ali5072 بازدید : 72
فقط بزرگ ها رو بخون
B be E mi Ba ram KH ba SHID rat KOCHOO bad LOOHARO jori BE sare KH kari OON
قبول دارین یكی از وحشتناك ترین ضربه های روحی كه ادم تو زندگیش میخوره اینه كه . . . .
.
.
.
.
.
وسط خواب بالِشتشو اون وری کنه....
خدا نصیب نکنه!!
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺣﺴﺮﺕ ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﻭ ﻧﺨﻮﺭ
ﺗﯿﭗ،ﻗﯿﺎﻓﻪ،ﻣﻌﺮفت ﻣﺎﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ؟ ﻫﺎ ﺑﻪﮐﺠﺎ رسیدیم.
“ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻋﺠﺐ ﺑﺎﺩﯼ ﻣﯿﺎﺩ ، ﻫﻮﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻨﮏ ﺷﺪﻩ ”!
.
.
ﻣﻘﺪﻣﻪ ﭼﯿﻨﯽ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻮﻟﺮ !!!
از یه اسب میپرسن چرا هر کس تورو میبینه سوارت میشه؟
اون اسب جواب نداد، سرشو انداخت پایین و هیچی نگفت !
میدونید چرا؟؟ چون اسبا نمیتونن حرف بزنن !
نه واقعا انتظار داشتین اسبها حرف هم بزنن ؟
.
.
.
لابد دانشجو هم هستی؟؟
یه مغازه هست که روش نوشته اسنک اسنک کتلت...
کاش پول داشتم مغازه ی بغلش رو میخریدم و مینوشتم "کتلت به گوشم"
برچسب : نویسنده : علی رضا صادقی ali5072 بازدید : 65
سوتی های سریال مادرانه
در قسمتی که (14 مرداد 92) از تلویزیون پخش شد بعد از اینکه اردلان تمجید از دست مأموران گریخت، مریم همسر اردلان که جایی جز مدرسه نداشت به آنجا پناه برد. در اینجا بود که آذر ثانی همسر محمد جواد به دیدن مریم آمده در حالی که به همراه خود کیفی دارد که از داخل آن اقلام زیر را خارج می کند:
1. دو عدد موز
2. دو عدد لیوان
3. یک بسته نان
4. یک ظرف خرما
5. یک ظرف غذا
6. یک ظرف سبزی
7. یک رادیو
8. سفره
.
خوب شاید واقعا بتوان این همه را در یک کیف جا داد!!!!
.
اما ماجرا به اینجا ختم نمی شود و لحظاتی پس از اینکه سفره سحری آماده شد “آذر” خطاب به “مریم” می گوید: «”حالا نمی دونم اول سحریو بخوریم حرف بزنیم یا بعد از سحری؟”
به نظر شما این دو جمله با هم تفاوتی دارند؟!
سوتیه دیگه هم این بود که وقتی اردلان از معاون مدرسه پرسید چرا بمن خبر ندادین که دخترم یک هفتس مدرسه نیومده گفتن ما فقط از شما یه شماره موبایل داشتیم که اونم خاموشه..که گلبانو هم گفت آره اون خطی بود که عوضش کردی...وبعد بدون دادن شماره رفتن ولی چند روز بعد مدیر مدرسه زنگ زد خونه با اردلان حرف زد
طنز...
برچسب : نویسنده : علی رضا صادقی ali5072 بازدید : 64
هر کی که فکر میکنه خیلی جراتش زیاده بره بالای صفحه رو اونجایی که نوشته جرات داری کلیک کن
کلیک کنه
طنز...برچسب : نویسنده : علی رضا صادقی ali5072 بازدید : 83
اگر شما از جمله افراد باهوش هسیتد بگویید اشبتاه کجاست؟؟
123456789
123456789
123456789
یعنی شما الان به این موضوع تمر کز کردید؟؟
اشتباه این هست که
کلمه هسیتد-هستیدو اشبتا اشتباه
من نگفتم اشتباه در اعداد هست!!!
بهتر نیست برگردیم اول اتبدایی بخونیم؟؟
حتی کلمه اول ابتدایی هم اشتباهه!!!
پس بریم اول مهد کودک بخونیم.....
حتی اول مهد کودک هم اشتباهه!!!
چرا رفتید دوباره مهد کودک رو ببینید؟؟؟
ههههههههههههههههههههههههههه
الوووووووو یبمارستان دیوونه ها؟؟؟؟
بیایید این دیوونه ها رو از این جا ببرید!!!!!..........
هههههههههه
حتی کلمه بیمارستان هم اشتباهه!!!
خخخ خخخخ
خوب سر کار رفنیتنا ههههههه
باز که اشتباه خوندی کلمه رفتنو!!!
هههههههههههههههههههههههههههههههه
برچسب : نویسنده : علی رضا صادقی ali5072 بازدید : 80
برو ادامه مطلب تا بهت جایزه بدم
طنز...برچسب : نویسنده : علی رضا صادقی ali5072 بازدید : 75
.کرم نریخته بودم !!!
بچه که بودم زنگ زدم 118 فوت کردم بعد خانومه گفت تلفن شما کنترل میشه بیب بیب بیب و بعد قطع کرد ...
من داشتم از سکته میمردم ، سریع قطع کردم ، سیم تلفنم کشیدم ، رفتم بیرون و در خونه رو هم قفل کردم !
کم مونده بود از کشور خارج شم !ا
برچسب : نویسنده : علی رضا صادقی ali5072 بازدید : 49
برچسب : نویسنده : علی رضا صادقی ali5072 بازدید : 61